خب واضح است که محمدرضا شریفینیا با آن کاراکتر شوخ و شنگ و دائمالخمر؛ که دائم هم دارد مزههای همیشگیاش را میپراند ربطی با حال و هوای فیلمی که قرار است تماشاگر را بترساند، ندارد.
واضح است در فیلمی که قرار است با روایت داستان و خلق تعلیق پیش برود، نباید هویت قاتل روانی از همان سکانسهای اول مشخص شود.
واضح است که وقتی تماشاگر از کاراکترها جلو بیفتد و چیزهای مشخص و کاملاً معلوم که هر کسی با هوش متوسط هم متوجه آنها میشود، چه اتفاقی رخ میدهد.
واضح است دختری که قرار است قربانی و مظلوم باشد، نباید از نظر فیزیکی درشتتر از قاتل روانی باشد.
واضح است که در انتخاب بازیگران، دقت نظر کافی صورت نگرفته است، در کنار حضور قابل قبول برخی مانند آناهیتا نعمتی، عدهای مانند بیتا فرهی و مهدی احمدی اساساً بد بازی کردهاند و کار چهرههای نوظهور و تازهنفس هم خیلی تعریفی نیست.
واضح است که فیلم در نیمه دوم، تبدیل به کمدی ناخواسته میشود و با آمدن پلیسها در انتهای فیلم، به نظر میرسد که قدرتالله صلح میرزایی پشت دوربین ایستاده نه فریدون جیرانی.
به این دلایل و خیلی چیزهای دیگر واضح است که «پارکوی» فیلم خوبی از کار درنیامده، منتها چیزهای واضح دیگری هم وجود دارند؛ چیزهایی مثل فیلمبرداری درجه یک فرج حیدری. مثل شروع خوب و جذاب فیلم. مانند دکوپاژ خوب و محکم نیمه اول فیلم و لحظههایی که به یمن تعیین جای درست دوربین، میزانسن هوشمندانه و در یک کلام کارگردانی، مؤثر از کار درآمدهاند.
واضح است که با این میزان انرژی صرف شده و البته توانایی بالقوه، میشد «پارک وی» فیلم خوبی بشود که حالا البته نشده است.